موضوع: مدیریت مستندات فنی در میدآرپی

نویسنده: مهدی عیوض زاده

حجم بالای داده­ها در فرآیندهای تحلیل و طراحی کسب و کار به میزانی بود که عدم در نظر گرفتن یک ساختار مشخص مستند سازی، عملاً روند پیشبرد مراحل توسعه و تولید میدآرپی را مختل می­نمود؛ ساختاری که نقشه راه و چارچوبی را برای هدایت موثر پروژه ایجاد و توافق­های احتمالی فی ما بین کارفرما و تیم تحلیل کسب و کار را در یک قالب استاندارد، منعکس نماید. منظور از مستندات فنی، هر نوع سند و محصولی است که در مسیر پروژه تولید و از آن در تحقق محصول نهایی استفاده می­شود که از آن جمله می­توان به مدل طراحی، فرآیندهای تحلیل و ساختار معماری نرم افزار اشاره نمود. در این میان، مسئله اصلی در پروژه بزرگ میدآرپی، طراحی استانداردهایی مشخص برای کنترل کردن مستنداتی با ماهیت­های متفاوت بود که هر یک در حوزه­های مختلفی ایجاد شده و ساختار مربوط به خود را داشتند. بدین منظور، استاندارهایی شکل گرفت که در بستری یکپارچه، بر کل ساختار منطبق بوده و متناسب با آنها چک لیست متمرکزی تعریف شد. با فعال کردن این استاندارد، از قبل مرحله پیاده سازی و در حین فرآیند تولید، کنترل کیفیت اسناد هر سند فنی خاص به شکل مدونی محقق گردید بطوریکه امکان دسترسی به مستندات طبقه­بندی شده، برای دست اندرکاران ذیربط را میسر کرد.


موضوع: استانداردسازی اقلام: چالشی ناپیدا در فاز استقرار میدآرپی

نویسنده: مهدیه میرزادی گوهری

زمانی که از یک سامانه راهکار جامع سازمانی سخن به‏ عمل می­آید، یکی از نکاتی که ممکن است مغفول بماند، همگن بودن ورودی‏های این سامانه می­باشند که قرار است خوراک زیرسیستم‏های مختلف شده و گردش اطلاعاتی را شکل دهند. مصداق این ورودی­ها در راهکارهای جامع و یکپارچه سازمانی، اقلام و تجهیزات می­باشند که معمولاً سرمنشاء آنها را باید در انبار کارخانجات یافت. در قرارداد بین فناپ و میدکو نیز سیستم مدیریت انبار یکی از زیرسیستم‏های اصلی حوزه مدیریت زنجیره تامین بود. به دلیل ماهیت خاص این زيرسيستم و ارتباط آن با سایر زيرسيستم‏ها و به منظور تحقق گردش اطلاعاتی، نیاز به طبقه­بندی و استانداردسازی یکسان برای اجرا در سطح کل میدکو وجود داشت و ضروری بود که خوراک سامانه در یک قالب مشخص به سیستم تزریق گردد. از این حیث، در پروژه میدآرپی نياز بود که واحدهای کسب و کاری موجود در میدکو از الگوی مشخص و ساختار شبه درختی اقلام یکسانی برای طبقه‏بندی استفاده نمایند.

لذا اگر چاره­ای اندیشیده نمی­شد این امکان وجود داشت که تراکنش های زیادی از اقلام یکسان با عناوین متفاوت در اکثر سيستم‏هاي میدآرپی ایجاد شود؛ که اصلاح و حذف اقلام تکراری زمان بسیار زیادی را به ذی­نفعان پروژه تحمیل می­نمود. در واقع حجم بالای اقلام و تجهیزات موجود در مجتمع‏ها به حدی بود که استانداردسازی و طبقه بندی آنها، در قالب یک زیرپروژه در میدآرپی متولد شد. بعد از ورود به فاز اجرا و جمع‏آوری اطلاعات جهت راه اندازی سامانه، موضوع استانداردسازی اقلام به شکل بارزی خودنمایی کرد و موجب شد که یک تیم مجزا به این امر تخصیص یابد و رویکردهایی به صورت مدون تمهید گردد. لذا، بحث استانداردسازی ورودی­ها باید بعنوان چالشی ناپیدا از ابتدای آغاز چنين پروژه­هایی مورد توجه قرار گرفته و حتی به‏عنوان یک زیر پروژه جنبی در ساختار پروژه گنجانده شود.


موضوع: تداوم شناسایی نیازمندی­های محصول در خلال استقرار

نویسنده: وحید حاجی پور

تحلیل شرایط موجود جهت توسعه و استقرار یک سیستم در حوزه راهکار جامع سازمانی یکی از ابتدائی­ترین و البته ضروری­ترین گامها در نیل به هدف و تحقق خروجی مورد نیاز است. با تزریق بازخورد تحلیل از شرایط موجود به تیم توسعه و ترسیم چشم­انداز شرایط مطلوب، نقشه راهی در اختیار دست اندرکاران توسعه یک سامانه قرار می­گیرد. اما این نقشه یک راه­حل قطعی و پایدار نبوده و نیاز است که بطور مداوم در تعامل تیم تحلیل و توسعه محصول مورد بازبینی و بهبود واقع گردد. وقتی جهت پیاده­سازی یک راهکار جامع سازمانی با واحدهای کسب و کاری مختلف و زیادی سر و کار داریم، تجربه‏اندوزی از جنبه­های کارکردی سیستم در محیط واقعی یک کارخانه در زمان­های استقرار و اجراهای آزمایشی و عملیاتی در حوزه برخی از فرآیندهای کسب و کار و تعمیم آن به سایر موجودیت­های مورد نظر در پروژه هدف، از اهمیت فراوانی برخوردار است. در این میان می­توان به تجارب کسب شده در مانور اجرا شده در یکی از بزرگترین مجتمع­های پروژه، در حیطه کسب و کارهای مربوط به محصول HSE (بهداشت، ایمنی و محیط زیست) اشاره داشت که در آن به عنوان بازخورد پیشنهاداتی از سوی تیم تحلیل ارائه گردید تا در زمان عملیاتی شدن سیستم در سایر مجتمع‏های میدکو شاهد رخداد کمترین مشکلات شناسایی شده باشیم. در این راستا و در ساختار فرآیند مدیریت ریسک‏های HSE، حدود 200 ریسک حاصل از این تجارب در محیط عملیاتی شناسایی شد که پیش از این، تخصیص بهینه بر روی آنها مغفول مانده بود. بعنوان نمونه، خاطر نشان گردید که باید تمهیداتی جهت تکمیل اطلاعات استانداردسازی خطرات، پیامدهای خطر و منشاء خطرات اندیشیده شود که کسب و کار مربوطه در راهکار جامع سازمانی خروجی مطلوب را ارایه نماید. همچنین، در خصوص بررسی تخصیص الزامات قانونی ناشی از مخاطرات شغلی به خطرات شناسایی شده در سطح سازمان و لزوم بررسی مجدد تخصیص تجهیزات حفاظت فردی به خطرات، بازخورد لازم از سوی تیم تحلیل به عمل آمد. شناسایی چالش‏های مسئولین محوطه در صدور دستورکارها و استانداردسازی زمان از دست رفته کاری برای اعضای صدمه دیده در هنگام وقوع حوادث از دیگر مواردی بود که در زمان اجرای مانور شناسایی شد و تدابیری برای زمان اجرای نهایی سیستم برای هر یک از چالش‏های فوق صورت گرفت.


موضوع: تغییر روش اجرایی پروژه و حرکت به سوی مدیریت پروژه چابک

موضوع: امیر مستعلی

یکی از دغدغه­ های بنیادی در میدآرپی اتخاذ یک روش اجرایی کاربردی برای شفاف کردن نقشه راه مسیر تحقق پروژه بود. با مطالعات انجام شده و بررسی روش­های مدیریت پروژه چابک در پروژه های سایز بزرگ نرم افزاری نظیر متدهای DAD، LeSS، SAFe و همچنین مطالعات صورت گرفته در پیکره دانش مدیریت پروژه (PMBOK)، دفتر مدیریت پروژه میدآرپی روش اسکرام مقیاس پذیر را به عنوان راهکار مدیریت پروژه در بخش تولید نرم افزار انتخاب نمود.نکته اول در خصوص ضرورت آگاه نمودن و همراه‏سازی ذینفعان کلیدی پروژه در پیاده سازی روش های چابک و معرفی نقش آنها در این متدولوژی بود. در واقع، توجیه رویکرد چابک با ماهیت کاملاً انعطاف پذیر در حوزه محدوده پروژه برای مدیرانی که با روش سنتی خو گرفته­اند، از چالش‌ها و البته ارکان اساسی موفقیت در مسیر پیاده­سازی این روش اجرایی جدید بود. نکته دیگر، تمرکز بر مطالعه دقیق و الگوبرداری مناسب در خصوص روش­های اجرایی‏ و چارچوب‏های نوین در خصوص مدیریت پروژه و شناخت دقیق و کامل آنها بود. با توجه به تفسیرهای مختلفی که ممکن بود به علت جدید بودن مفهوم چابکی بوجود آید، چارچوبی برای مستندسازی رویه­های مربوطه در این روش اجرایی جدید ایجاد شد. علاوه بر این، در نظر گرفتن اسکرام مستر به عنوان یک نقش کلیدی از مواردی بود که در روش اجرایی جدید لحاظ گردید. با محوریت تجارب مدیریتی اتخاذ شده اشاره شده، مهمترین هدف از اجرای روش اجرایی جدید، یعنی بهبود و تسریع فرآیند گردش اطلاعات مستندات در پروژه میدآرپی محقق گردید که به نوبه­ی خود تاثیرات چشم­گیری در صرفه­جویی موثر در وقت نیروی انسانی به همراه داشت. استفاده از اسکرام مقیاس پذیر این امکان را نیز فراهم نمود که با قرار دادن گروه محصولاتی با تبادل اطلاعات بیشتر در یک خوشه و بهره­گیری از روش Scrum of Scrum برای مدیریت تیم‏های داخل هر خوشه، حفظ یکپارچگی تسهیل و افزایش بهره­وری میسر گردید. علاوه بر تمرکز بر هماهنگی­های درون تیمی، برای مدیریت ارتباطات و یکپارچگی برون تیمی و اطمینان از اینکه تیم‏ها و محصولات در هر خوشه با سایر خوشه ها ارتباطی منسجم در راستای اهداف راهکار جامع سازمانی را دارا می­باشند از رویکردهای متنوعی استفاده شد که در نتیجه افزایش سرعت پاسخگویی به نیازمندی­های پیچیده و مرتبط با تعداد زیادی از محصولات را در پی داشت.


موضوع: رویکرد عملیاتی توسعه یک راهکار جامع سازمانی یکپارچه

نویسنده: محمد بستام

در فرآیند تولید یک راهکار جامع سازمانی مواجهه با چالشها همواره برای مهندسین توسعه سیستم حائز اهمیت بوده و حتی از جایگاه ویژه‏ای نسبت به ابزار و پلتفرم­های نرم­افزاری برخوردار می­باشد. در اوایل تولید سامانه میدآرپی، رویکرد اصلی بر خودکارسازی رویه­ی توسعه محصولات بر پایه­ی نوعی از ساختار مدیریت فرآیندهای کسب و کار (BPMS) بود که عمده فعالیت­های مورد نیاز نظیر اجرای فرآیندها، ایجاد واسط کاربری برای هر فرآیند کسب و کاری و کنترل قواعد کسب و کار در این بخش را بطور خودکار مرتفع سازد و عملاً توسعه دهنده سیستم، زمان خود را صرفاً به جزئیات مربوطه به تغییر کدهای تولید شده توسط پلتفرم و موارد کلیدی دیگر از جمله روابط بین فرآیندهای کسب و کار اختصاص دهد. این رویکرد منجر به ساخت پلتفرم پنج لایه­ای گردید که هر لایه بخشی از خودکارسازی فرآیند توسعه نرم­افزار را پشتیبانی می­نمود. به طور مثال، قسمت دسترسی به لایه پایگاه داده، این امکان را برای توسعه‏دهندگان سیستم فراهم می­سازد که از لایه موتور (Engine)، بصورت خودکار به پایگاه داده وصل شده و داده­ها را آسان­تر تغییر نمایند. پس از پیاده­سازی موفق این پلتفرم چند لایه‏ای­، بصورت ناخودآگاه و به مرور زمان ذهنیتی ایجاد شد مبنی بر اینکه که کل فرآیند توسعه در همین قالب قابل تحقق بوده و کل نیاز را پوشش می­دهند و از این­رو، تدبیر و آینده­نگری خاصی بر روی چالش­هایی که ممکن است در بحث توسعه بوجود آید، صورت نپذیرفت. اما در ادامه، چالش­ها یکی پس از دیگری خود را نمایان ساختند و دست اندرکاران ذیربط به وضوح درک کردند که پلتفرم خودکار پیاده­سازی شده همه چیز نبوده و علیرغم همه­ی شایستگی­ها و امکانات، جهت به سرانجام رساندن توسعه سامانه­ی میدآرپی، نیاز به اقداماتی می­باشد که باید از طریق دقت نظر توسعه­دهندگان و با تحلیل و طراحی درست بصورت ابتکاری عملیاتی شود. بنابراین، رویکرد بهینه و عملیاتی اتخاذ شده برای توسعه میدآرپی، یک روش ترکیبی با استفاده از پلتفرم طراحی شده توسعه خودکار به همراه بهره­مندی از راه­کارهای ابتکاری و نوآورانه خبرگان سیستم بود.


موضوع: منابع انسانی و ضرورت جانشین پروری

نویسنده: منصور شیانی کلهری

نیروهای کلیدی و مخاطرات عدم برنامه­ریزی صحیح سرمایه­های انسانی، نقش اساسی و محوری در پروژه­های استقرار و پشتیبانی راهکارهای جامع سازمانی دارند. در حقیقت، بمنظور پشتیبانی از مجموعه عظیم نرم­افزاری/ فرآیندی در این پروژه­ها، نیروی انسانی بیش از هر منبع سازمانی دیگری ایفای نقش نموده به گونه­ای که ممکن است با نبود یکی از آنان، بخشی از کارها با مشکلات اساسی مواجه گردد. در تجربه میدآرپی و در ماه­های نخستین پشتیبانی به علت خروج افرادی که عمدتا نقش کلیدی داشتند، فرآیند استقرار تا حدود زیادی دچار ضعف علمی و عملیاتی شد.

برای فائق آمدن بر این مشکل، مهمترین تصمیم، برمسند امور قراردادن افرادی بود که تاکنون در سایه افراد صفوف جلوتر آرمیده بوده و بدون هیچ بیمی از پاسخگوئی، به گذران زندگی کاری خود مشغول بودند. راهکار دیگر استفاده چرخشی از نیروهای پشتیبانی مستقر در سازمان­های ذینفع بویژه در تیم­هایی بود که نظیر تیم مالی با چالش جدی نیروی انسانی مواجه بودند. با این تصمیم، علاوه بر اینکه عادات کارفرما به حضور تنها یک فرد در مجموعه خود مرتفع گردید، به کسب تجارب علمی و عملیاتی بیشتر افراد تیم نیز کمک نمود.

یکی دیگر از اقدامات مهمی که صورت پذیرفت، تهیه ماتریس نیازمندی­های آموزشی تیم بود. در این راستا در سه تیم “پشیبانی کاربران”، “پشتیبان فرآیندی” و “پشتیبان فنی”، نیازمندی­های آموزشی تک تک اعضاء شناسائی شده و آموزش لازم در سه سطح مقدماتی، متوسط و پیشرفته به منظور همگن سازی توان فنی و علمی همکاران، در حال برنامه­ریزی و اجراست. پیش­بینی می­گردد که با استمرار در آموزش­های کاربردی و ادواری، می­توان تا حد قابل توجهی ضعف دانشی و عملیاتی اعضاء تیم را کاهش داد. همچنین سازوکاری تدوین گردید که اعضاء تیم “پشتیبان فرآیندی” بطور مستمر در کنار تیم­های توسعه حضور یافته و با بهره جوئی از ماتریس تعاملات (تعاملات بین تمامی تیم­های پشتیبانی با یکدیگر و سایر تیم­ های مرتبط) دانش عملیاتی نیز رفته رفته به تمامی اعضاء تیم منتقل گردد.

دستاورد نهائی این اقدامات، در “واژه جانشین پروری” خلاصه می­گردد که با انتقال دانش و تجارب به افراد جدیدتر، تا حد قابل قبولی، بیم از دست دادن نیروهای باتجربه را کمتر می ­نماید. اما هرگز نباید فراموش کرد که هرچند هریک از این اقدامات می­ تواند مخاطرات از دست دادن نیروی انسانی متخصص را کاهش دهد، اما در نهایت همواره بر اهمیت موضوع محوریت نیروی انسانی در این پروژه ­ها اشاره داشته و متذکر می­گردد که باید نسبت به حفظ این سرمایه­ های بی­بدیل در سازمان کوشید.